سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
Prove Your Worth...
There will be good days. And there will be bad days.
There will be times when -
you want to turn around, pack it up, and call it quits.
Don’t give up at that time. Don’t Quit.
Its an opportunity to prove your worth.
Have a great day!
جمله ای ازت شنیدم توی آخرین تماسم
مثل یک غریبه گفتی من تورو نمی شناسم
با یک لحن بی تفاوت زندگیم رو تیره کردی
گفتی ممنون می شم از تو اگر دیگه بر نگردی
با شنیدنش شکستم به کسی چیزی نگفتم
با خودم قرار گذاشتم دیگه یادتو نیفتم
آخه من چه طور عزیزم دیگه نشنوم صداتو
فکر نکن که بردم از یاد لحن خوب خنده هاتو
آرزوی رفته بر باد من مزاحمت نمی شم
آخرش نشد بمونی واسه همیشه پیشم
د ر و غ :
از دروغ گفتن می ترسم .تو همون عالم بچگی فلفلی که مامان زد به زبونم کار خودش رو کرد
الان که بزرگ شدم .دیگه با گفتنش زبونم نمی سوزه .اما با شنیدنش قلبم آتیش می گیره و
عطشم رو واسه یه لیوان آب بیشتر می کنه !
و آنکس را که اعتماد به نفس و زبان ندادی چه دادی؟
============================================
سادگی ات را به بازی می گیرند .
بی هیچ دلیل خاصی
تفننانشان همین است !
احساس خامم را بجای اینکه آرام بپزی سوزاندی لعنتی
احساس می کنم که می شناسمت اما نمی دانم چگونه !!! اما نمی دانم چرا !!! می بینم که مرا احساس می کنی همراه با من گریه می کنی برایم حاضر به مردن بودی . می دانم که به تو احتیاج دارم تو را می خواهم تا تمام دردهایم را فراموش کنم . در درونت نمی توانی پنهان شوی . می دانم که تلاش می کنی تا کسی باشی که نمی توانی آن گونه باشی سعی می کنی تا درونم را ببینی اما حالا تو را ترک کرده ام قصد نداشتم بروم از پیش تو خواهش می کنم سعی کن تا بفهمی ... دستانم را بگیر دردها را رها کن درونت را در یاب تو نمی توانی خودت را پنهان کنی . می دانم که تلاش می کردی برای احساس کردن ! برای احساس کردن ! می رنجم و نفس می کشم و خیره می شوم و می اندیشم و هر چه عمیق تر ته نشین می گردم . و این منم مردی تنها در آستانه ی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین و یاس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دست های سیمانی -- . .
عاقبت عشـــــــــــق حقیقی دقه
Aria
.
.
حرف هایشان را که می شنوم چنان دستانم سرد می شود که دیگر حسشان نمی کنم ...
و چنان چیزی در درونم خشمگین می شود که می خواهد صدایی سر دهد تا به همه ی این دروغ ها اعتراض کند ...
و این صدا تمام وجودم را فرا می گیرد تا اینکه به سکوت مبدل می شود ...
سکوتی بلندتر از تمام فریاد ها...سکوتی که تلخ است ...سکوتی که خشم را فریاد را داد می زند...
همه چیز مرور می شود...در کجای سرزمین من جایی برای دروغ بوده است ؟
به نقل از وبلاگ یه نامهربون
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ، مستم
باز می لرزد ، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ
های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست
و آبرویم را نریزی ، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است
به همراه صدای شاعر :http://www.zshare.net/audio/6305210739a0b4a8/
Design By : Pars Skin |