سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
میگه عشق کشکه ! یکی تو جوابش می گه پس زندگیم آشه ! آش بی کشکم میشه خوردش اما زیاد خوشمزه نیست ! توجه :انتشار این پدیده به منزله ی تایید یا تکذیبش نیست +
میگه زن جماعت مکر داره .نه یکی نه دوتا ?? تا داره .آخریشم ! اندرونی: بعضی ها چرا آخرشون اولشونه
گریه شه
؟هوم؟
ساعتیست وبلاگ می خوانم. یک مطالب درست درمان و بدرد بخور
نمی بینم.
وبلاگهایی که مدت نسبتا زیادی خواننده شان بودم خط فکرشان برایم رو شده .جذاب نیستند .
جذاب نیستیم .چرا دیگر جذاب
نیستیم ؟!
کلیشه + !
پ.ن:فاجعه!!!! !
بعدِ من چه کسی نامت را صدا خواهد کرد؟
چه کسی بغضِ تو را میفهمد؟
چه کسی با خنده ی خود
به تو جان میبخشد؟
با خودم میگویم بعدِمرگم چه کسی با تو سخن میگوید؟
چه کسی راز ِ دل ِتنگِ تو را میداند؟
آن زمان که هوایِ چشمانِ قشنگت ابریست
بر دامن ِ کدامین صحرا خواهی بارید؟
من نباشم چه کسی همدم ِشب هایِ بلندت باشد؟
چه کسی شب همه شب بر سرِسجاده دعا خواهد کرد
تا که سالم باشی؟
چه کسی نذر ِخود به کبوترهای رضا
بابت رفع ِبلا از سرِ تو ادا خواهد کرد؟
چه کسی قولِ وفا خواهدد داد؟
چه کسی از تو تو را خواهد خواست؟
چه کسی لایقِ دنیای من است؟
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری....
به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ،
به همبن باغ بلور به همان سایه ،
همان وهم ،
همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله دور
به همان....
یعنی آن شیوه فهماندن منظور
به تبسم ،
به تکلم ،
به دلارایی تو..
به خموشی ،
به تماشا ،
به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت........
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ،
عاشق دیدار من است
یک نفر ساده ،
چنان ساده که از سادگی اش می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ،
تشنه دیدار من است (چه رویایه قشنگی)
یک نفر سبز ،
چنان سبز که از سرسبزیش می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست
به انکار مکوش
آری ...
آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی...
ای دل تنها چیه چشم انتظاری
باز یه لحظه یه دم آروم نداری
نه مثل زمستون تو حسرت بهاری
باز عشقت خیمه زد رو گونه ام
باز یادت آتیش زد به آشیونم
باز بی تو باید تنها بمونم...
بیا سکوت لبهات هنوز حرمت خونه است
پرنده دل من هنوز بی آشیونست
بیا پر از امیده هنوز ،این دل خسته هنوز،
واسه چشمات پای عشقت نشسته...
وقتی دست گرم خود را به سمت کسی دراز می کنیم و او به سردی جواب می دهد نباید نگران باشیم. باید بدانیم که سرمای دست او به ما منتقل نمی شود بلکه برعکس این گرمای محبت ماست که نهایتا بر وجود او غالب خواهد شد.
Design By : Pars Skin |